سفارش تبلیغ
صبا ویژن
الله خدا

خداجون ای خدای مهربون ازت اجازه می خوام و کمکم کن تا این نوشته هام رنگ خدایی بگیره و جز راستی ودرستی چیزی دیگه ای ننویسم"ممنون"


پیامی از یک انسان خیلی خوب

در آن هنگام که صلاح و نیکوکاری بر زمان و مردمش غالب باشد. اگر مردی به مرد دیگر بدگمان شود با این که گناهی مرتکب نشده است در این صورت ظلم کرده است و اگر فساد بر زمان و مردم آن پیروز باشد و شخصی به شخص دیگر خوش گمان باشد قطعا خود را فریفته است. (نهج البلاغه)

افتخار و به خود بالیدن را کنار بگذار و تکبر و خود بزرگ بینی را ساقط کن و به یاد قبرت باش! (نهج البلاغه)

برای فرزند بر پدر حقی است و برای پدر برفرزند حقی. حق پدر بر فرزند این است که او را در همه چیز مگر در معصیت خداوند سبحان اطاعت کند و حق فرزند بر پدر آن است که اسم زیبا بر او بگذارد و فرهنگ سازندهء او را نیکو کند و قرآن را به او تعلیم نماید. (نهج البلاغه)

من سرور و پیشتاز مومنانم و مال پیشوا و سرور تبهکاران است.(1) (نهج البلاغه)

معنای این جمله این است که مومنان از من پیروی می کنند و تبهکاران از مال تبعیت می کنند چنان که زنبوران عسل از یعسوب(رئیس خود) تبعیت می کنند.(نویسنده کتاب)


لجاجت و مقاومت بی دلیل تدبیر  و اندیشه را از بین می برد.(نهج البلاغه)

هر کس بدون آشنایی با فقه به تجارت بپردازد خود را در معرض ربا قرار می دهد. (نهج البلاغه)

همانطوریکه می دانید حرفها و گفته های ائمه معصومین(ع) همانند چراغی پرنور در کور راه های تاریک زندگی بشریت هست اما با اینکه شنیدیم و می دانیم چقدر در عمل به این گفته ها صادقیم (نویسنده: مدیر وبلاگ الله خدا)

 


برای خدا در هر نعمتی حقی است. پس هر کس آن حق را ادا کند خداوند به نعمت او می افزاید و اگر در ادای آن حق کوتاهی ورزد به خطر زوال نعمت دچار می شود.(نهج البلاغه)

  هیچ انسان شکیبایی پیروزی را از دست نمی دهد اگر چه زمان به درازا بکشد. (نهج البلاغه)

کمترین حقی که خداوند برگردن شما دارد این است که از نعمتهای او برای گناهان کمک نگیرید.(نهج البلاغه)

 



چهارشنبه 91 شهریور 22 توسط mak | نظر بدهید

طبقه بندی: پیامی از یک انسان خیلی خوب

(علی وار باشیم) نظر به رخسار علی (ع)

آورده اند که رسول خدا (ص) را گفتند: یا رسول الله! فلان کس را دیدی که به سفر دریا شد به اندک سرمایه ای و زود باز آمد و چندان سود آورد که همسایگان و خویشان وی بر وی حسد می برند؟! پیامبر(ص) گفتند: "من شما را خبر دهم از کسی که باز آمدنش زودتر بود و غنیمتش عظیم تر؟!" گفتند: بلی یا رسول الله! حضرت فرمودند:"بنگرید بدین مرد که روی به شما دارد" نگاه کردیم مردی را دیدیم که می آمد از انصار جامه ای کهنه پوشیده. پیش وی باز شدیم و وی را بشارت دادیم چون نزد حضرت رسول (ص) آمد حضرت به او فرمودند:"یاران را خبر ده که امروز چه کار کرده ای." گفت:هر روز دیناری کسب می کردم. امروز آن کسب از من فوت شد. گفتم: بروم و به جای آن به روی علی (ع) نگاه کنم که رسول خدا (ص) فرموده است که:"النظر الی وجه علی عباده. نظر به چهره ی علی (ع) عبادت است." برفتم و ساعتی به روی علی نگریستم. پیامبر اکرم (ص) گفتند:"تو هر روز دیناری زر کسب می کردی. امروز آن از تو فوت شد و تو به عوض به روی علی (ع) نگاه کردی. تو را چندان ثواب حاصل شده است که اگر بر اهل زمین قسمت کنند. کمترین نصیبی که یکی را رسد. آن بود که گناهش را بیامرزند و بر وی رحمت کنند."(داستان عارفان-کاظم مقدم)



سه شنبه 91 شهریور 21 توسط mak | نظر بدهید

طبقه بندی: علی وار باشیم

(علی وار باشیم) مهمانی ساده

 

(علی وار باشیم) مهمانی ساده

حارث اعور که از دوستداران امام علی (ع) بود. به خدمت آن حضرت رسید و عرض کرد: یا امیرالمومنین!دوست دارم مرا مورد اکرام و عنایت خود قرار دهی و در منزل من مهمان شوی و غذا بخوری. امام (ع) فرمودند:" می آیم  به شرط  آنکه خود را به تکلف و زحمت نیندازی." حارث شرط امام (ع) را پذیرفت و آن حضرت به منزل او رفت. میزبان که قول داده بود خود را به زحمت نیندازد مقداری نان که در منزل داشت برای حضرت آورد و امام شروع به خوردن کرد. حارث با نشان دادن چند درهمی که با خود داشت عرض کرد:اگر به من اجازه دهی چیزی غیر از نان هم برای شما خریداری می کنم. امام (ع) فرمودند:" این نان چیزی است که در خانه ی تو بود و برای آوردن آن به زحمت نیفتادی." (و من  با تو شرط کردم که برای من خود را به زحمت و تکلف نیندازی).

(قصه های تربیتی چهارده معصوم (علیهم السلام)- محمدرضا اکبری)



سه شنبه 91 شهریور 21 توسط mak | نظر بدهید

طبقه بندی: علی وار باشیم

(علی وار باشیم) جایزه بگیر

 

(علی وار باشیم) جایزه بگیر
اصبغ بن نباته می گوید: نماز صبح را با حضرت خواندم. مسافری آمد حضرت فرمودند: " از کجا می آیی؟"عرض کرد: شام.  امام فرمودند:"خودت می گویی برای چه کاری آمده ای یا من بگویم؟" مرد شامی عرض کرد: شما بفرمائید یا امیرالمومنین. امام فرمودند:" معاویه اعلام کرد هر کس علی را بکشد 10000دینار جایزه می گیرد. مردی حاضر به این امر شد و قرار گذاشت. ولی وقتی به خانه اش رفت پشیمان شد و گفت من پسرعموی پیامبر و پدر فرزندان پیامبر را نمی کشم. روز بعد معاویه 10000دینار افزود و دیگری حاضر شد اما او هم پشیمان شد.

روز سوم معاویه 30000دینار پیشنهاد کرد که تو حاضر شدی و اینک برای قتل من آمده ای و از قبیله ی حمیر هستی."

مرد شامی عرض کرد چنین است. حضرت فرمودند:"اکنون چه می کنی؟" عرض کرد منصرف شدم و باز می گردم.

حضرت به قنبر فرمودند:" وسایل سفرش را تکمیل کن و زادو توشه ی سفرش را بده"و آن مرد با شرمندگی بازگشت.

ناسخ/40/5



سه شنبه 91 شهریور 21 توسط mak | نظر بدهید

طبقه بندی: علی وار باشیم

(علی وار باشیم) چه داناست!

حضرت امیرالمومنین(ع) روی منبر مشغول سخنرانی بودند. کسی سوالی شرعی کرد حضرت بدون درنگ پاسخ سوال شرعی او را دادند.

یکی از خوارج بلند و بدون ترس گفت : قاتله الله ما افقهه . خدا بکشد او را چه فقیه و داناست!

اصحاب خواستند او را تنبیه کنند. حضرت فرمودند:" آزاری به او نرسانید چون (فقط) به من بد گفته(نه به شما)."

گاهی مارقین(خوارج) در مسجد سخنرانی حضرت را قطع کرده فریاد میزدند"لا حکم الا ...و حضرت بدون اظهار ناراحتی صبر می کردند تا خاموش شوند و آنگاه ادامه می دادند."

                   (خوارج از دیدگاه نهج البلاغه) 



سه شنبه 91 شهریور 21 توسط mak | نظر بدهید

طبقه بندی: علی وار باشیم

(علی وار باشیم) لشکری ده هزار نفره بدون کم و زیاد خواهد آمد

(علی وار باشیم )لشکری ده هزار نفره بدون کم و زیاد خواهد آمد

عبدالله بن عباس گوید : امیرالمومنین (ع) فرمودند: "پیامبر اکرم (ص) هزار دریچه از علم به من یاد داد که از هر دری هزار مسئله برایم گشوده شد."

ابن عباس افزود: در زمانی که ما با آن حضرت در منطقه ی ذی قار (در راه جنگ با اهل بصره) بودیم و علی (ع) پسرش حضرت امام حسن (ع) را به کوفه برای گردآوری  سپاه فرستاده بود. به من فرمودند: "ای پسر عباس!"

عرض کردم: بله! ای امیرالمومنین (ع). فرمودند: "سپاهی متشکل  از  ده هزار نفر سواره و پیاده بدون کم  و زیاد همین امروز با  فرزندم حسن  (ع)

خواهد آمد. "

ابن عباس گوید وقتی حضرت حسن  (ع) با  لشکریان وارد شد. من تمام تلاشم این بودکه ازتعداد لشکریان تحقیق کنم ازنویسندهء  تعداد لشکریان پرسیدم : تعداد نفرات لشکر چند نفر است؟ جواب  داد :  سواره  و  پیاده مجموعا ده هزار نفر نه یکی کم و نه یکی زیاد! با شنیدن این خبر فهمیدم که این علم یکی ازآن درهایی است که رسول خدا(ص) به حضرتش تعلیم داده بود.

(بحارالانوار-جلد41-صفحه328)



سه شنبه 91 شهریور 21 توسط mak | نظر بدهید

طبقه بندی: علی وار باشیم

(علی وار باشیم) بهترین میزبان

علی وار باشیم) بهترین میزبان

مردی نزد پیامبر(ص) اظهار گرسنگی کرد. در منازل زنان چیزی یافت نشد. پیامبر(ص) فرمودند: "امشب چه کسی از این مرد پذیرایی می کند؟" حضرت امیر(ع) عرض کردند:" من ای رسول خدا!". حضرت نزد حضرت زهرا(س) آمد و فرمودند:" غذا چه داری؟" حضرت زهرا (س) فرمودند:" فقط خوراک بچه ها و آن را به مهمان ایثار می کنیم." بچه ها را خواباندند و چراغ را خاموش کردند (که مهمان متوجه کمبود غذا نشود.) فردا خدمت پیامبر بود که آیه نازل شد و یوثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصه (سخت نیازمند)

(سوره مبارکه ی حشر- آیه ی شریفه9)

(بحارالانوار-جلد 41 -صفحه 34 )



سه شنبه 91 شهریور 21 توسط mak | نظر

(علی وار باشیم) قرآن و اسلام در آخرالزمان

امیرالمومنین(ع)دربارهء مساجد و مسلمانان آخرالزمان

می فرمایند:" زمانی بر مردم می آید که از قرآن باقی

نماند مگر خط و نشان آن(خوب می نویسندو چاپ

می کنند اما از علم و عمل خبری نیست)و از اسلام

نماند مگر اسمی (فقط نامشان مسلمان است و گرنه

از نظر عقاید و اخلاق و اعمال بویی از اسلام نبرده اند).

مسجدهای آنها از نظر ساختمان آباد است(مساجد را

مجلل و زیبامی سازند) اما از هدایت(و بیان احکام دین)

تهی و خراب است.ساکنان و سازنده های آن بدترین اهل

زمین هستندآنها سرمنشاء فتنه و پناهگاه گناه هستند.

آنکه از فتنه کناره گیری کند به فتنه برمی گردانند و هر که

عقب افتاده به طرف آن می کشانند خداوند سبحان می

فرمایند: به خودم سوگند که چنان فتنه ای بر آنها بفرستم

که شخص بردبار در آن حیران ماند و قطعا انجام می دهد.

سپس امام فرمودند: و ما از خداونددرخواست می کنیم مارا

از لغزش غفلت برهاند."

(نهج البلاغه فیض الاسلام کلمات قصار361)

 



سه شنبه 91 شهریور 21 توسط mak | نظر بدهید

(علی وار باشیم) برتر از انبیاء

آورده اند که در آن وقت که شاه مردان را ضربت زده بودند صعصعه بن صوحان پیش وی آمد و گفت: یا امیرالمومنین! مدتی است که مسائلی چند در خاطر من می گردد. من خواستم که از حضرتت سوال کنم هیبت تو مرا مانع شد. اگر اجازت فرمایی بپرسم؟ گفتند:"بپرس." گفت: یا امیر! تو فاضل تری یا آدم(ع)؟ گفتند:" یا صعصعه! قبیح است که مرد خود را بستاید اما چون می پرسی (می گویم) آدم را از یک چیز نهی کردند وی بدان نزدیک شد(و بخورد) و بسیار چیزها بر من مباح کردند و من گرد آن نگشتم و بدان نزدیک نشدم." گفت: تو فاضل تری یا نوح(ع)؟ جواب دادند:" نوح بر قوم خود دعای بد کرد و من نکردم و پسر نوح کافر بود و پسران من سیدان جوانان اهل بهشتند." گفت: تو فاضل تری یا ابراهیم(ع)؟ فرمودند:" ابراهیم گفت: "پروردگارا! به من نشان بده چگونه مردگان را زنده می کنی!" و من گفتم:" اگر پرده ها بالا برود یقین من زیاد نخواهد شد."

گفت: تو فاضل تری یا موسی(ع)؟ فرمودند:" حق تعالی وی را به رسالت فرستاد پیش فرعون. موسی گفت:" من می ترسم که مرا بکشند که من یکی را از ایشان کشته ام. برادرم هارون را با من بفرست" و چون رسول خدا(ص) مرا فرمودند که سوره برائت بر اهل مکه خوانم و من صنادید قریش را کشته بودم نترسیدم و برفتم و بر ایشان خواندم و تهدید و وعیدشان کردم."

گفت: تو فاضل تری یا عیسی(ع)؟ فرمودند:" مریم در بیت المقدس بود چون وضع حملش شد آواز آمد که برون رو که این خانهء عبادت است نه خانهء ولادت و مادر مرا چون وضع حمل شد برون کعبه آواز آمد که به اندرون کعبه آی و من در اندرون کعبه در وجودم آمدم."(بدنیا آمدم).

صعصعه گفت: راست گفتی یا امیرالمومنین.(داستان عارفان-کاظم مقدم)



سه شنبه 91 شهریور 21 توسط mak | نظر بدهید

(علی وار باشیم) آرد جو

پذیرایی از مهمانان حضرت امیر(ع) با امام مجتبی(ع) بود. روزی سفیری از روم آمده بود. سفره که پهن شد اظهار حسرت کرد و گفت: فقیری را دیده بودم در شهر شما و به یادش افتادم خوب است برای او هم غذا بفرستید حضرت فرمودند:" کجا بود؟" عرض کرد: شبی به مسجد کوفه رفتم (شاید چند روزی ناشناس در کوفه رفت و آمد می کرده تا ببیند چه خبر است؟) بعد از نماز عربی را دیدم که می خواست افطار کند. آرد جو را مشت کرد و در دهان ریخت و با کوزه آبی می خورد. به من تعارف کرد نتوانستم بخورم دلم برایش می سوزد! صدای گریهء امام مجتبی(ع) بلند شد فرمودند:" او پدرم علی(ع) خلیفه مسلمانان است." (ینابیع الموده- صفحه 147)                         

                          تذکر بسیار مهم


همانطور که می دانید تمام ائمه (ع) بخاطر رسالتی که داشتند با وجود اینکه به تمام علوم آن روزگار واقف بودند ولی بصورت متعارف و معمول قشر پایین جامعه زندگی ساده و بی آلایش داشتند آردجو خوردن امام علی (ع) یکی ازاین دلایل است همانطور که در داستان قبل آمده که امام فرمودند:" بسیار چیزها برمن مباح کردند و من گرد آن نگشتم و به آن نزدیک نشدم."(مدیر وبلاگ الله خدا)   



سه شنبه 91 شهریور 21 توسط mak | نظر بدهید





 

پیامی از یک انسان خیلی خوب (8)
علی وار باشیم (4)
نهج البلاغه (2)
علی وار باشیم (1)

 

  

شهریور 91 (25)
مهر 91 (2)

 

 

 

 

 

 

کل بازدید : 36938
بازدید امروز :6
بازدید دیروز : 5
تعداد کل پست ها : 38

 

دانشنامه عاشورا

 

Eydad Productions