سفارش تبلیغ
صبا ویژن
الله خدا

خداجون ای خدای مهربون ازت اجازه می خوام و کمکم کن تا این نوشته هام رنگ خدایی بگیره و جز راستی ودرستی چیزی دیگه ای ننویسم"ممنون"


(علی وار باشیم) مهمانی ساده

 

(علی وار باشیم) مهمانی ساده

حارث اعور که از دوستداران امام علی (ع) بود. به خدمت آن حضرت رسید و عرض کرد: یا امیرالمومنین!دوست دارم مرا مورد اکرام و عنایت خود قرار دهی و در منزل من مهمان شوی و غذا بخوری. امام (ع) فرمودند:" می آیم  به شرط  آنکه خود را به تکلف و زحمت نیندازی." حارث شرط امام (ع) را پذیرفت و آن حضرت به منزل او رفت. میزبان که قول داده بود خود را به زحمت نیندازد مقداری نان که در منزل داشت برای حضرت آورد و امام شروع به خوردن کرد. حارث با نشان دادن چند درهمی که با خود داشت عرض کرد:اگر به من اجازه دهی چیزی غیر از نان هم برای شما خریداری می کنم. امام (ع) فرمودند:" این نان چیزی است که در خانه ی تو بود و برای آوردن آن به زحمت نیفتادی." (و من  با تو شرط کردم که برای من خود را به زحمت و تکلف نیندازی).

(قصه های تربیتی چهارده معصوم (علیهم السلام)- محمدرضا اکبری)



سه شنبه 91 شهریور 21 توسط mak | نظر بدهید

طبقه بندی: علی وار باشیم

(علی وار باشیم) جایزه بگیر

 

(علی وار باشیم) جایزه بگیر
اصبغ بن نباته می گوید: نماز صبح را با حضرت خواندم. مسافری آمد حضرت فرمودند: " از کجا می آیی؟"عرض کرد: شام.  امام فرمودند:"خودت می گویی برای چه کاری آمده ای یا من بگویم؟" مرد شامی عرض کرد: شما بفرمائید یا امیرالمومنین. امام فرمودند:" معاویه اعلام کرد هر کس علی را بکشد 10000دینار جایزه می گیرد. مردی حاضر به این امر شد و قرار گذاشت. ولی وقتی به خانه اش رفت پشیمان شد و گفت من پسرعموی پیامبر و پدر فرزندان پیامبر را نمی کشم. روز بعد معاویه 10000دینار افزود و دیگری حاضر شد اما او هم پشیمان شد.

روز سوم معاویه 30000دینار پیشنهاد کرد که تو حاضر شدی و اینک برای قتل من آمده ای و از قبیله ی حمیر هستی."

مرد شامی عرض کرد چنین است. حضرت فرمودند:"اکنون چه می کنی؟" عرض کرد منصرف شدم و باز می گردم.

حضرت به قنبر فرمودند:" وسایل سفرش را تکمیل کن و زادو توشه ی سفرش را بده"و آن مرد با شرمندگی بازگشت.

ناسخ/40/5



سه شنبه 91 شهریور 21 توسط mak | نظر بدهید

طبقه بندی: علی وار باشیم

(علی وار باشیم) چه داناست!

حضرت امیرالمومنین(ع) روی منبر مشغول سخنرانی بودند. کسی سوالی شرعی کرد حضرت بدون درنگ پاسخ سوال شرعی او را دادند.

یکی از خوارج بلند و بدون ترس گفت : قاتله الله ما افقهه . خدا بکشد او را چه فقیه و داناست!

اصحاب خواستند او را تنبیه کنند. حضرت فرمودند:" آزاری به او نرسانید چون (فقط) به من بد گفته(نه به شما)."

گاهی مارقین(خوارج) در مسجد سخنرانی حضرت را قطع کرده فریاد میزدند"لا حکم الا ...و حضرت بدون اظهار ناراحتی صبر می کردند تا خاموش شوند و آنگاه ادامه می دادند."

                   (خوارج از دیدگاه نهج البلاغه) 



سه شنبه 91 شهریور 21 توسط mak | نظر بدهید

طبقه بندی: علی وار باشیم

(علی وار باشیم) لشکری ده هزار نفره بدون کم و زیاد خواهد آمد

(علی وار باشیم )لشکری ده هزار نفره بدون کم و زیاد خواهد آمد

عبدالله بن عباس گوید : امیرالمومنین (ع) فرمودند: "پیامبر اکرم (ص) هزار دریچه از علم به من یاد داد که از هر دری هزار مسئله برایم گشوده شد."

ابن عباس افزود: در زمانی که ما با آن حضرت در منطقه ی ذی قار (در راه جنگ با اهل بصره) بودیم و علی (ع) پسرش حضرت امام حسن (ع) را به کوفه برای گردآوری  سپاه فرستاده بود. به من فرمودند: "ای پسر عباس!"

عرض کردم: بله! ای امیرالمومنین (ع). فرمودند: "سپاهی متشکل  از  ده هزار نفر سواره و پیاده بدون کم  و زیاد همین امروز با  فرزندم حسن  (ع)

خواهد آمد. "

ابن عباس گوید وقتی حضرت حسن  (ع) با  لشکریان وارد شد. من تمام تلاشم این بودکه ازتعداد لشکریان تحقیق کنم ازنویسندهء  تعداد لشکریان پرسیدم : تعداد نفرات لشکر چند نفر است؟ جواب  داد :  سواره  و  پیاده مجموعا ده هزار نفر نه یکی کم و نه یکی زیاد! با شنیدن این خبر فهمیدم که این علم یکی ازآن درهایی است که رسول خدا(ص) به حضرتش تعلیم داده بود.

(بحارالانوار-جلد41-صفحه328)



سه شنبه 91 شهریور 21 توسط mak | نظر بدهید

طبقه بندی: علی وار باشیم





 

پیامی از یک انسان خیلی خوب (8)
علی وار باشیم (4)
نهج البلاغه (2)
علی وار باشیم (1)

 

  

شهریور 91 (25)
مهر 91 (2)

 

 

 

 

 

 

کل بازدید : 36244
بازدید امروز :4
بازدید دیروز : 4
تعداد کل پست ها : 38

 

دانشنامه عاشورا

 

Eydad Productions