سفارش تبلیغ
صبا ویژن
الله خدا

خداجون ای خدای مهربون ازت اجازه می خوام و کمکم کن تا این نوشته هام رنگ خدایی بگیره و جز راستی ودرستی چیزی دیگه ای ننویسم"ممنون"


(علی وار باشیم) حسابرسی اعمال

علی(ع) نقل کردند که پیامبر(ص) فرمودند:" زیرک ترین و هشیارترین انسان ها کسی است که خود را به حساب بکشد و برای بعد از مرگ خود کار بکند." مردی پرسید: ای امیرمومنان! چگونه نفس خود را به حساب بکشد؟ امام فرمودند:" وقتی که صبح کرد و سپس آن روز فرا رسید به خویشتن باز گردد و خطاب به خود بگوید: ای نفس! امروز روزی بود که بر تو گذشت و هرگز دیگر باز نمی گردد و خداوند از تو سوال می کند که این روز را در چه راهی به پایان رساندی چه کاری در آن کردی آیا خدا را به یادآوردی و او را ستودی؟ آیا نیازهای مومنان را برآوردی؟ آیا رفع اندوه از مومنی نمودی؟ آیا در غیاب مومن نزد اهل و فرزندانش آبروی او را حفظ کردی؟ و پس از مرگ او آیا آبرویش را در میان بازماندگانش نگه داشتی؟ آیا از غیبت و بدگویی پشت سر مومن خودداری نمودی؟ آیا مسلمانی را یاری کردی؟ تو در این روز چه کردی؟ اگر در پاسخ گفت: کارهای نیک انجام دادم خدا را حمد و سپاس کن و تکبیر بگو به خاطر توفیقی که نصیب تو شده است و اگر گفت: امروز گناه کردم یا کوتاهی نمودم از درگاه خداوند استغفار و طلب آمرزش کن و تصمیم بگیر که دیگر تکرار گناه نکنی. (داستان صاحبدلان-محمد محمدی اشتهاردی) 



سه شنبه 91 شهریور 21 توسط mak | نظر بدهید

(علی وار باشیم) ارفاق بی حد

در جنگ صفین لشکر معاویه آب را بر روی لشکر امام علی(ع) بستند. حضرت سه نماینده برای مذاکره فرستاد و دو روزی هم صبر کرد و بعد شریعه را تصرف کرد. معاویه نماینده فرستاد حضرت فرمودند:" آب باز است." معاویه خدعه کرد که شایع کردند معاویه می خواهد سد را بشکند و آب شما را خواهد برد لشکر از اطراف شریعه دور شدند و باز معاویه آب را گرفت و بست باز جنگ شد و شریعه تصرف شد. این بار حضرت صبر نکرد که نمایندگان معاویه بیایند و خود کسی را نزد معاویه فرستاد که آب باز است. (ناسخ-صفحه217)

         استاد شهریار این واقعه را چنین بیان می کند:


           شنیدم آب به جنگ اندرون معاویه بست

            به روی شاه ولایت چرا که بود خسی


          علی به حمله گرفت آب و باز کرد سبیل

        چرا که او کس هر بی کس است و دادرسی


         سه بار دست به دست آمد آب و در هر بار

          علی چنین هنری کرد و او چنان هوسی


          فضول گفت که ارفاق تا به این حد بس

        که بی حیایی دشمن ز حد گذشت بسی


            جواب داد که ما جنگ بهر آن داریم

         که نان و آب نبندد کسی به روی کسی


           غلام همت آن قهرمان کون و مکان

          که بی رضای الهی نمی زند نفسی


          تو هم بیا و تماشای حق و باطل کن

        ببین که در پی سیمرغ می جهد مگسی




سه شنبه 91 شهریور 21 توسط mak | نظر بدهید

(علی وار باشیم) با قنبر در بازار

 (علی وار باشیم) با قنبر در بازار

امام صادق(ع) فرمودند: وقتی حضرت امیر(ع) به حکومت رسیدند به منبر رفتند و پس از حمد و ثنای الهی فرمودند:" به خدا قسم تا یک درخت خرما در مدینه داشته باشم درهمی از اموال عمومی شما را برای خود برنمی دارم . باید به خودتان راست بگویید(خودتان را گول نزنید) آیا فکر می کنید منی که خود را محروم می کنم آن را به شما خواهم داد؟" (1)

عده ای از مریدان حضرت امیر مومنان(ع) برای جلوگیری از جذب اشراف و سران قبایل به سوی معاویه پیشنهاد تبعیضی در تقسیم بیت المال به نفع آنها را نمودند. حضرت فرمودند:" نه به خدا قسم من چنین نمی کنم. اگر برای خودم مالی حرام شود در تقسیم آن از مساوات بیرون نمی روم و تبعیضی روا نمی دارم پس وقتی مال متعلق به خود مردم است چگونه می توانم تبعیض قائل شوم؟"(2)

فرمودند:" ای مردم به خدا سوگند من شما را به هیچ طاعتی وادار نمی کنم مگر اینکه پیش از شما خودم به آن عمل کردم و شما را از معصیتی نهی نمی کنم مگر اینکه خودم پیش از شما (از آن) کناره گیری می کنم."

حضرت با قنبر به بازار رفتند که پیراهن بخرند مغازه دار حضرت را شناخت حضرت عبور کردند و به مغازهء دیگر ی  رفتند که پسرش در مغازه بود دو پیراهن دو و سه درهمی خریدند سه درهمی را به قنبر دادند او اعتراض کرد حضرت فرمودند:" تو جوانی و آراستگی جوانی را داری و من شرم دارم  که خود را بر تو برتری دهم. از پیامبر(ص) شنیدم فرمودند:" به غلامان خود همان لباس را بپوشانید که خود می پوشید و از همان غذا بدهید که خود می خورید."(3)


(1-بحار الانوار-جلد41-صفحه131

2-شیخ طوسی-امالی-جلد1-صفحه1978

3-بحارالانوار-جلد9-صفحه500)



سه شنبه 91 شهریور 21 توسط mak | نظر بدهید

(علی وار باشیم) زاهد نیمه شب

 

(علی وار باشیم) زاهد نیمه شب
نیمه شبی حضرت امیرالمومنین (ع) همراه کمیل بودند. شخصی با صدای پر اندوهی قرآن می خواند تا به این آیه رسید"امن هو قانت آنا اللیل ساجدا و قائما" آیا کسی  که نیمهء شب به اطاعت خداوند در قیام و سجده است و از آخرت هراسناک و به رحمت حق امیدوار است با کسی که در کفر و گناه است یکسان است؟!(1)

کمیل آهی از ته دل کشید. حضرت علت آه کشیدن را پرسید و کمیل گفت: از صدای پرسوز این قاری آه کشیدم کاش مویی بودم در بدن او تا همیشه با این صوت قرآن را می شنیدم. حضرت فرمودند:" آه مکش و این آرزو را مکن."

در جنگ"نهروان" حضرت امیر مومنان (ع) پس از جنگ کمیل را کنار کشته ای بردند و فرمودند:" این همان قاری است که آرزو داشتی چون مویی در بدنش باشی آیا هنوز آن آرزو را داری؟"

کمیل عرض کرد: از درگاه خداوند از هر خطایی که بر زبان جاری می شود آمرزش می طلبم. حضرت فرمودند:" خواب کسی که بر یقین است بهتر از نماز در حال شک است."(2)

(1-سوره ی مبارکه ی زمر-آیه ی شریفه ی 9

2-شیخ عباس قمی-صد کلمه ی قصار)    



سه شنبه 91 شهریور 21 توسط mak | نظر

(علی وار باشیم)شخصیتی غریب در دنیا

محدثان و مورخان روایت کرده اند: هرگاه دردها و غم های جامعه برای مولای متقیان امیرالمومنین علی (ع) غیر قابل تحمل می گشت و می خواستند درددل خود را بیان نمایند با خود زمزمه و درددل می نمودند.

و آن حضرت معمولا به تنهایی از شهر کوفه خارج می شدند و حوالی بیابان "غری" نجف اشرف گوشه ای را بر می گزیدند و روی خاک ها می نشستند و دردهای درونی خود را با آن فضای ملکوتی بازگو می نمودند.

در یکی از روزهایی که حضرت بهمین منظور رفته بودند ناگهان  شخصی را مشاهده کردند که بر اشتری سوار و جنازه ای را جلوی خود قرار داده است و به سمت آن حضرت در حرکت می باشد.

همین که آن شخص شترسوار نزدیک حضرت امیر(ع) رسید سلام کرد و حضرت جواب سلام او را دادند و سوال نمودند:" از کجا آمده ای؟"

پاسخ داد: از یمن آمده ام.

امام(ع) فرمودند:" این جنازه ای که همراه داری کیست؟ و برای چه آن را به این دیار آورده ای؟"

در پاسخ گفت:" این جنازهء پدرم می باشد او را از دیار خود به اینجا آورده ام تا در این مکان دفن نمایم امام علی(ع) اظهار نمودند:" چرا او را در سرزمین خودتان دفن نکرده ای؟"

در پاسخ اظهار داشت: چون پدرم قبل از مرگ خود وصیت کرده است که او را برای دفن به اینجا بیاوریم همچنین پدرم گفته بود: در این سرزمین مردی دفن خواهد شد که در روز قیامت جمعیتی را به تعداد طایفه ربیعه و مضر یعنی تعداد بی شماری را شفاعت نموده و از عذاب جهنم نجات می دهد و ایشان را اهل بهشت می گرداند و شفاعتش در پیشگاه خداوند پذیرفته است.

حضرت امیرالمومنین علی (ع) سوال نمودند:" آیا آن مرد را می شناسی؟" آن شخص گفت:نه او را نمی شناسم.

حضرت فرمودند:" به خداوندی خدا! من همان شخص هستم" و امام (ع) این سخن را سه بار تکرار نمودند و سپس جنازه را به کمک یکدیگر در آن سرزمین دفن کردند.

1-ارشادالقلوب دیلمی:ص440

2-بحارالانوار:ج82-ص68-ح5

3-مستدرک الوسائل: ج2-ص311-ح2



سه شنبه 91 شهریور 21 توسط mak | نظر بدهید





 

پیامی از یک انسان خیلی خوب (8)
علی وار باشیم (4)
نهج البلاغه (2)
علی وار باشیم (1)

 

  

شهریور 91 (25)
مهر 91 (2)

 

 

 

 

 

 

کل بازدید : 36317
بازدید امروز :6
بازدید دیروز : 4
تعداد کل پست ها : 38

 

دانشنامه عاشورا

 

Eydad Productions