پذیرایی از مهمانان حضرت امیر(ع) با امام مجتبی(ع) بود. روزی سفیری از روم آمده بود. سفره که پهن شد اظهار حسرت کرد و گفت: فقیری را دیده بودم در شهر شما و به یادش افتادم خوب است برای او هم غذا بفرستید حضرت فرمودند:" کجا بود؟" عرض کرد: شبی به مسجد کوفه رفتم (شاید چند روزی ناشناس در کوفه رفت و آمد می کرده تا ببیند چه خبر است؟) بعد از نماز عربی را دیدم که می خواست افطار کند. آرد جو را مشت کرد و در دهان ریخت و با کوزه آبی می خورد. به من تعارف کرد نتوانستم بخورم دلم برایش می سوزد! صدای گریهء امام مجتبی(ع) بلند شد فرمودند:" او پدرم علی(ع) خلیفه مسلمانان است." (ینابیع الموده- صفحه 147)
تذکر بسیار مهم
همانطور که می دانید تمام ائمه (ع) بخاطر رسالتی که داشتند با وجود اینکه به تمام علوم آن روزگار واقف بودند ولی بصورت متعارف و معمول قشر پایین جامعه زندگی ساده و بی آلایش داشتند آردجو خوردن امام علی (ع) یکی ازاین دلایل است همانطور که در داستان قبل آمده که امام فرمودند:" بسیار چیزها برمن مباح کردند و من گرد آن نگشتم و به آن نزدیک نشدم."(مدیر وبلاگ الله خدا)